به گزارش شهرآرانیوز، بازار نجف شده بود محلی برای فروشندگانی که قصد فروش نسخههای خطی شخصی خود را داشتند. طلبههای نجف هم خودشان را به بازار میرساندند تا نسخههایی را که در گوشه و کنار بازار گذاشته شده بود، ببینند و با قیمتی توافقی بخرند، اما در میان شلوغی بازار، دلالها هم همیشه به دنبال شکار ناب بودند. سید شهاب الدین یکی از مشتریان همیشگی بازار نسخه فروشهای نجف بود. روزی متوجه شد طلبههای زیادی در مقابل مغازهای ایستاده اند.
خود را به آنجا رساند و از یکی از طلبهها پرسید: چرا این همه آدم اینجا جمع شده اند؟ او در جواب گفت: علمایی که فوت میکنند کتاب هایشان را در اینجا حراج میکنند. داخل مغازه رفت و دید عدهای حلقه زده اند و آقایی کتابها را آورده و به آنها چوب حراج زده است. افراد پیشنهاد قیمت میدادند، هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد میداد، کتاب را میخرید.
مردی عربی نشسته بود که در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را او میداد و کتابها را میخرید و به دیگران فرصت نمیداد. سید شهاب الدین او را شناخت. او نامش کاظم و دلال کنسولگری انگلیس در بغداد بود که در طول هفته کتابها را میخرید و جمعهها به بغداد میبرد و تحویل انگلیسیها میداد و پولشان را گرفته و بعد دوباره میآمد و کتاب میخرید.
سید شهاب الدین پس از اینکه متوجه شد بسیاری از نسخه های نفیس از سوی انگلیسها از عراق خارج میشود تصمیم گرفت تا هرطور شده، مانع این کار شود. او نیز شد یکی از خریداران نسخههای خطی. البته او پول کافی برای این کار نداشت، اما با قبول نماز و روزه استیجاری و حتی فروختن اسباب و اثاثیه خودش نسخههای خطی نفیس را میخرید.
روزی در بازار با زنی روبه رو شد که نسخه خطی نفیسی را میخواست بفروشد. با او صحبت کرد، اما انگلیسیها هم مشتری آن بودند و تا سقف ۴۰۰ دینار برای خرید پیشنهاد کردند، اما زن حاضر شد کتاب را تنها در برابر ۲۰۰ دینار به این سید جوان بفروشد. او هم با فروختن اسباب و اثاث و حتی لباسهای نوی خود کتاب را خریداری کرد. بعدها بر اثر تهدید و اجبار رژیم عراق سید شهاب الدین مجبور شد آن را به انگلیسیها بفروشد، اما قبل از فروش به کمک جمعی از رفقایش آن را استنساخ کرد.
این رویه سید تا آخر عمر ادامه داشت. سید شهاب الدین که حالا ما او را به نام آیت الله مرعشی نجفی میشناسیم با سختیهای فراوان و اندک سرمایه خود گنجینهای نفیس از نسخههای خطی جمع آوری کرد و میراث ارزشمند او هم اکنون به عنوان یکی از بزرگترین کتابخانههای نفیس جهان شناخته میشود. او در روزهای آخر عمر خود به فرزندش وصیت کرد تا او را در ورودی کتابخانه اش دفن کنند.
داستان جمع آوری نسخههای خطی مرحوم آیت الله مرعشی نجفی جذاب و تأمل برانگیز است. او در کتاب فروشیهای نجف و بازارهای کتابی که در اطراف حرم امیرالمومنین (ع) دایر میشد قدم میزد و نسخههای نفیس را انتخاب و خریداری میکرد. گاهی برای خرید نسخهای پولی در بساط نداشت و مجبور میشد تا با پذیرفتن نماز و روزه استیجاری پولی برای خود فراهم کند تا بتواند این نسخهها را خریداری کند.
این دستخط مرحوم آیت الله مرعشی نشان دهنده اهتمام ویژه ایشان به خریداری کتابهای نفیس از ابتدای دوران جوانی است. ایشان نسخه خطی کتاب «کشف اللغات» عبدالرحیم بهاری حنفی را به اجرت اقامه دو سال نماز قضا خریداری کردند.
در ادامه ایشان نوشته اند: «این مکتوب را در حالت گرسنگی نوشته ام و ۲۰ ساعت است که چیزی برای خوردن نیافته ام.» تاریخ این دستخط نیز سال ۱۳۴۲ قمری در مدرسه قوام نجف است. سن او در این زمان ۲۷ سال بوده است.